خوشحالی گمشده

این یکی از داستان های مورد علاقه من است که اسمش را خوشحالی گمشده گذاشتم.

یک تاجر موفق که برای تعطیلات به یک روستای کوچک ساحلی رفته بود. هنگامی که در اسکله در حال قدم زدن بود قایقی کوچک پهلو گرفت. داخل قایق کوچک چند ماهی تن بزرگ وجود داشت. تاجر از ماهیگیر بابت کیفیت ماهی‌هایش تعریف کرد و پرسید چقدر طول کشید تا ماهی‌ها را صید کنی؟

ماهیگیر با افتخار پاسخ داد: “هر روز صبح ۳۰ دقیقه با قایق خود به دریا می روم تا ماهیگیری کنم. من بهترین ماهیگیر دهکده هستم.”

تاجر با تعجب از ماهیگیر پرسید: “اگر شما بهترین هستی، چرا بیشتر بیرون نمی مانی تا ماهی های بیشتری بگیری؟ بقیه روز را چه می کنی؟”

ماهیگیر جواب داد: “من دیر می خوابم، کمی ماهی می گیرم، با بچه هایم بازی می کنم، اوقات خوبی را با همسرم می گذرانم، و هر روز عصر در روستا قدم می زنیم تا شرابی بنوشیم و با دوستانمان گیتار بزنیم. زندگی کامل و شادی دارم. “

تاجر با تمسخر گفت: “من یک مدیر عامل موفق هستم و استعدادی در شناسایی فرصت های تجاری دارم. می توانم به شما کمک کنم تا موفق تر شوی. باید زمان بیشتری را برای ماهیگیری صرف کنی و با درآمد حاصل از آن، قایق بزرگتری بخری. با درآمد حاصل از قایق بزرگتر، می توانی چندین قایق بخری، در نهایت ناوگانی از قایق های ماهیگیری با ماهیگیران زیادی خواهی داشت. به جای اینکه صید خود را فقط به دوستانت بفروشی، می توانی ماهی را به هزاران نفر بفروشی. می توانی این دهکده ماهیگیری ساحلی کوچک را ترک کنی و به شهر بروی. شهر بزرگ، جایی که می توانی بر امپراتوری رو به رشد خود نظارت کنی.”

بهای شادی مورد نظر چیست؟

ماهیگیر پرسید: اما این همه چقدر طول می کشد؟  تاجر در جواب گفت: “۱۵ تا ۲۰ سال.”  ماهیگیر گفت : “خوب بعد چی میشه؟”

تاجر خندید و گفت: “این بهترین بخش است. وقتی زمان مناسب باشد، سهام شرکت خود را به مردم می فروشی و بسیار ثروتمند می شوی، میلیون ها درآمد کسب می کنی!”

ماهیگیر گفت : “میلیونها؟! خوب بعد چی میشه؟”

تاجر گفت: “بازنشسته می شوی. به یک دهکده ماهیگیری ساحلی کوچک برو که تا دیروقت بخوابی، کمی ماهی بگیری، با بچه هایت بازی کنی، با همسرت وقت بگذرانی، عصرها به دهکده قدم بزنی، جایی که می توانی شراب بنوشی. و با دوستانت گیتار بزن.”

اینجا یک نکته مهم وجود دارد :

در واقع آن تاجر به دنبال خوشحالی گمشده می گشت. چیزی که در جلوی چشمان صیاد بود ولی او نمی دید.

در شلوغی روزانه، ما اغلب چیزی را که درست در مقابلمان است نمی بینیم و قدر آنرا نمی دانیم. ما فکر می کنیم اگر سخت کار کنیم، به جلو حرکت کنیم و چشمانمان به آینده باشد، در نهایت خوشحال و راضی خواهیم بود. اما اغلب اوقات اینطور نمی شود… چون وقتی سخت کار می کنیم و به چیزهایی می رسیم، که شاید در ابتدا چیز دیگری می خواستیم. این چرخه معیوب ادامه دارد و ادامه می یابد … و شادی واقعی هرگز به دست نمی آید.

به همین دلیل است که احساس می کنید در زندگی گیر کرده اید.

اما این همه چیز نیست… زیرا شادی تنها از دستیابی به اهداف حاصل نمی شود…

آن ماهیگیر به خاطر چیزهای کوچک زندگی خوشحال بود.

دیدگاه‌

زهراء شاکر

👍🏻👍🏻👍🏻👏🏻👏🏻

Lion

سپاس از همراهی شما

خوشبختی و آرامش - زندگی شاد و آرام

[…] انسان درک کند که تنها نیست و خداوند همیشه همراه اوست، خوشبختی و ارامش را احساس خواهد کرد. برای اثبات این مسئله ادامه مقاله را […]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *